تغيير در معماري سوريه چگونه باعث جنگ شده است؟

آشنايي با سبك هاي دكوراسيون داخلي

نكاتي براي نگهداري اقلام دارويي و اجاره انبار براي آنها
تفاوت بين اجاره انبار كانتينر ، كانتينر كشتيراني و كانكس
آشنايي با اصول انبارداري و اجاره انبار
اجاره انبار كوچك در غرب تهران
اجاره انبار خانگي در غرب تهران
اجاره انبار در غرب تهران

تغيير در معماري سوريه چگونه باعث جنگ شده است؟

معماري سوريه

من و همسرم يه استوديوي معماري داشتيم تو ميدان اصليِ محله قديميِ شهر.

الان ديگه اون هم، مثل بقيه محله ي قديميِ شهر از بين رفته. نيمي از بقيه ي محله هاي شهر هم،

الان خرابه ان. از زمان آتش بس اواخر سال ۲۰۱۵، بيشتر جاهاي شهر كم و بيش آرومن. اقتصاد كاملا از بين رفته

و مردم هنوز در حال جنگن. كاسبهايي كه حُجره اي در بازار قديميِ شهر داشتن الان زير يه سايبون وسط

خيابون كاسبي ميكنن. زير آپارتمان ما يه نجاري هست، شيريني فروشي و يه قصابي و يه چاپ خونه،

كارگاه ها و الي آخر. من شروع كرده ام به تدريس پاره وقت. و با شوهرم كه چند تا شغل با هم داره،

يه كتاب فروشيِ كوچيك باز كرديم. بقيه ي مردم هم، همه جور كار براي گذران زندگي مي كنن.

مروه معماري سوريه

البته، وقتي به شهر نابود شده‌ام نگاه مي كنم، از خودم مي پرسم: چي منجر به اين جنگ بي معني شد؟

در بيشتر سوريه مردم همديگر رو تحمل مي‌كردند، در طول تاريخ به تنوع عادت كرده بودند،

با طيف وسيعي از اعتقادات، نژادها و هويت‌ها و رسم و رسوم، و غذاها و كالاها وفق پيدا كرده بودند.

چگونه كشورم -- كشوري كه در اون همه، در هماهنگي با هم زندگي مي كردند، و در آرامش اختلافاتشون

رو حل مي كردن -- چگونه اين كشور، رو به انحطاطِ جنگ داخلي و خشونت و آوارگي و يك تنفر بي سابقه ي

قومي گذاشت؟ عوامل زيادي منجر به اين جنگ شد -- اجتماعي، سياسي و اقتصادي. هر كدام نقش خودشون

رو بازي كردن. ولي من بر اين باورم كه يك دليل كليدي از قلم افتاده كه خيلي هم تحليلش مهمه،

چرا كه به شدت تاثير ميذاره، تا اينكه مطمئن بشيم دوباره اين اتفاق نيفته. و اون دليل، معماريه.

مروه معماري سوريه

معماري در كشور من نقش مهمي داشته در خلق و هدايت و تشديد درگيريهاي بين احزاب اين جنگ،

و احتمالا در مورد كشورهاي ديكه هم صدق ميكنه. ارتباط غير قابل انكاري بين معماري يك محل و شخصيت

اجتماعي كه در ان محل سكني گزيده وجود داره. معماري نقش عمده اي در فروپاشي يك جامعه، و يا اتصال آن

با هم دارد.

جامعه ي سوريه مدتها با همزيستي آداب و سنن مختلف زندگي كرده. سوري ها تجربه ي بركت

تجارت آزاد و جوامع پايدار را دارند. آنها معناي واقعي متعلق بودن به يك مكان را با لذت لمس كرده اند،

و تمام اينها در فضاي ساخت و سازشان نمايان بود، در مساجد و كليساهايي كه پشت به پشت بنا شده بودند،

در بازارهاي تو در تو و اماكن عمومي، و تمام ابعاد و اندازه ها بر اساس قوانين انسانيت و توازن بود.

هنور هم اين معماري تلفيقي در خرابه ها قابل رويت است. شهر قديمي اسلامي در سوريه بر گذشته اي

چند لايه بنا شده بود، و با آن يكي شده بود و روحش را همراه با جوامعش، در آغوش كشيده بود.

مردم با هم كار و زندگي مي كردند در جايي كه احساس ميكردن بهش تعلق دارن جايي كه مثل خانه بود.

همگي يك وجود واحد رو با هم تقسيم كرده بودن.

مروه معماري سوريه

ولي در طول قرن اخير، رفته رفته اين تعادل ظريف دستكاري شد؛ اول توسط طراحان شهريِ دوران استعمار،

زماني كه فرانسوي ها، مشتاقانه مي گشتند و هر آنچه به قول خودشان يك شهرِ نا-مدرنِ سوريه بود را متحول

مي كردند. خيابان هاي شهر را منفجر و مجسمه ها را جا به جا مي كردند. اسمش را گذاشته بودند پيشرفت،

و آنها آغاز يك ازهم گسيختگيِ آهسته و طولاني بودند. شهرسازي سنتي و معماريِ شهرهاي ما هويت

و تعلق را نه با جدا سازي، بلكه با بافت درهمش تآمين مي كرد. ولي در طول زمان، ديرينگي بي ارزش و نوگرايي

باب ميل شد. توازن فضاهاي ساخت و ساز و اماكن اجتماعي زير عناصر مدرنيته لگدمال شدند-- بلوكهاي ناتمام

و وحشتناكِ بتوني، غفلت، و انهدام زيبايي، يك شهرنشينيِ تكه تكه كه اجتماع را بر اساس طبقه، قوم يا دارايي

منطقه بندي كرده.

اتفاقي كه براي جامعه هم افتاد. همين كه شكل محيط ساخت و ساز تغيير كرد، روش زندگي مردم و و حس تعلق

خاطرشان به جامعه نيز شروع به تغيير كرد. از يك ثباتِ باهم بودن، تعلق، معماري تبديل به يك جدا كننده شد،

و جوامع فاصله گرفتند درست از همان بافتي كه متحدشان كرده بود، و از روحِ همان محلي كه نماينده وجود

مشتركشان بود.

در حالي كه عوامل زيادي منجر به جنگ سوريه شدند، اين مسير نبايد دست كم گرفته شود، كه با دامن زدن

به هويت و عزت نفس از دست رفته، منطقه بندي شهري و معماريِ غير-انساني و گمراه چگونه نفرت و بخش

بنديِ قبيله اي را گسترش داد. در گذر زمان، آن شهر متحد مبدل به يك مركز شهر شد با خرابه نشين هايي دورتا

دورش و از آن طرف، جوامع اصيل شدند گروههاي اجتماعي متمايز، غريبه با هم و غريبه با محل. از ديد من،

از دست دادن حس تعلق خاطر به يك مكان و حس تقسيم كردنش با ديگري كار را براي تخريب خيلي راحت تر كرد.

مثال خيلي واضحش رو ميتونيم در سيستم خانه سازي غير رسمي ببينيم، كه قبل از جنگ، چهل درصد

جمعيت رو پوشش مي داد. درسته، قبل از جنگ، تقريبا نيمي از جمعيت سوريه در زاغه ها زندگي مي كردند،

محله هايي پراكنده بدون زير ساخت هاي لازم، ساخته شده از رديف بي پاياني از بلوكهاي لخت كه مردم رو

توخودشون جا مي دادن، مردمي كه بيشتر متعلق به يك گروه بودن، چه بر اساس مذهب، طبقه اجتماعي،

اصالت يا همه اينها.

اين شهر نشيني خرابه اي، ثابت شد كه عامل محسوسي در ايجاد جنگ بود. درگيري خيلي راحت تر شكل

ميگيره، بين مناطقي كه از قبل دسته بندي شدن-- جايي كه "ديگران" زندگي مي‌كنند. رشته هايي كه شهر

رو متصل به هم نگه ميداشت-- چه اجتماعي، در يك ساختمان، يا اقتصادي، از طريق معاملات بازار، يا مذهبي،

از طريق همزيستي شان-- همه در مدرن سازي بي هدف و گمراهِ ساختمانها گم شدن.

اجازه بدين موضوعي رو بگم. وقتي در مورد شهر نشيني ناهمگون در جاهاي ديگه ي دنيا مي خونم،

مثل محله هاي نژادي و قومي در شهرهاي بريتانيا يا اطراف پاريس و بروكسل، متوجه آغاز يك نوع

بي ثباتي ميشم از هموني كه در سوريه به طرز مصيبت باري شاهدش بوديم.

ما بد جوري شهرها رو نابود كرديم، مثل حُمص، حلب، دَرعا و شهرهاي ديگه، و تقريبا نيمي از جمعيت كشور

بي خانمان شدن.

اميدوارم كه جنگ به پايان برسد، و سوالي كه منِ آرشيتكت، بايد بپرسم، اينه: چگونه باز سازي كنيم؟

قواعدي كه اين بار بايد ازشون پيروي كنيم كه جلوي تكرار همان اشتباه را بگيريم چيا هستن؟ از ديد من،

تمركز اصلي بايد روي ايجاد اماكني باشه كه به مردمش حس تعلق بده معماري و طراحي بايد بعضي از ارزشهاي

سنتي رو باز پس بگيرن، شرايطي به وجود بيارن براي همزيستي و صلح، ارزشهاي زيباييي كه به جاي تظاهر،

دسترسي و سادگي رو به نمايش بگذاره، ارزشهاي اخلاقيي كه مشوق پذيرش و سخاوت باشه، معماريي كه

براي لذت همگان هست، نه گلچيني از آدمها، همانطور كه در كوچه هاي تاريكِ شهر اسلامي بود، طراحيِ تركيبي

باشه كه حس اجتماعي رو ترغيب كنه.

در حُمص محله اي هست به نام "بابا اَمر" كه كامل تخريب شده. تقريبا دو سال پيش من طرحي رو ارائه كردم به

مسابقه خانه سازي UN براي بازسازي اين محله. ايده من ايجاد يك بافت شهري بود، كه از يك درخت الهام گرفته

بود، قادر به رشد و گسترش طبيعي، با انعكاسي از پلهايي سنتي كه روي كوچه هاي قديمي معلق بودند،

و آپارتمانها رو در بر داشتند، حياطهاي خصوصي، مغازه ها، كارگاه ها، پاركينگ‌ها، مكان‌هاي بازي و تفريح، و درختها

و فضاهاي با سايه‌بان. عالي نيست، مشخصا. اين طرح رو در چند ساعتي كه برق داريم، كشيدم. راههاي زيادي

براي بيان تعلق و اجتماع در معماري هست. ولي اون رو با بلوكهاي جدا، جداي تنها مقايسه كنيد كه توسط پروژه

رسمي براي بازسازي "بابا اَمر" پيشنهاد شد.

معماري، محوري نيست كه تمام زندگي بشريت حولش بچرخد، ولي قدرت آن را دارد كه فعاليتهاي بشري را تلقين

يا حتي شكل دهد. در اين راستا اسكان، تلفيق هويت و اجتماع همه محصول و سازنده شهرسازي موثر هستن.

شهرسازي اصيل و زيباي شهر قديمي اسلامي و يا خيلي از شهرهاي قديمي اروپا براي مثال،

يكپارچگي را تشويق مي كنند، در حالي كه رديفهاي بي روحِ خانه ها يا برجها، حتي وقتي لوكس هستن موجب

ترويج تنهايي و "غريبگي" هستن. حتي چيزهاي ساده مثل اماكن زيرسايه يا گياهان ميوه دار يا آب آشاميدنيِ

داخل شهر ميتواند تفاوت ايجاد كند در اينكه مردم چه حسي نسبت به محلشان دارند، و اينكه آيا آن را محلي با

سخاوت مي بينند، كه مي بخشد محلي كه ارزش نگهداري دارد، ارزش حمايت، يا اينكه جايي مي بينند كه غريب

است، پُر از نطفه خشم. براي آنكه محلي بخشنده باشد، معماريش بايد بخشنده باشد.

محيط ساخته شده ما مهم است. بافت شهر ما در بافت روحمان، منعكس است. و چه به شكل يك زاغه نشين

بتُنيِ بي قاعده، يا خانه سازيهاي اجتماعي خراب شده، يا شهرهاي قديميِ لگد مال شده، يا جنگلهايي از آسمان

خراش ها، الگوهاي شهرسازي معاصر كه در تمام خاورميانه ظهور يافته اند يكي از دلايل حس غُربت و از هم

گسيختگي جوامع ما بوده اند.

مي تونيم درس بگيريم. ميتونيم ياد بگيريم از يه راهِ ديگه، كه چگونه يك معماري بيافرينيم كه فقط در خدمت ابعاد

عملي و اقتصادي زندگي مردم نباشد، بلكه پاسخ گوي نيازهاي اجتماعي، معنوي و روانشناختي شان هم باشد.

اين نياز ها قبل از جنگ سوريه كامل ناديده شده بودن. ما بايد دوباره شهرهايي ايجاد كنيم كه ساكنانش، اونو با

هم قسمت كنن. اگر چنين كنيم، مردم نياز نخواهند داشت كه در پي هويتي متضاد با هويت هاي اطرافشون

باشن، چرا كه ديگه همه احساس ميكنن تو خونه خودشون هستن.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.